غواص ۱۶ سالهای که سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود
تاریخ انتشار: ۸ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۵۰۲۹۳
خبرنگار حماسه و مقاومت آنا - فاطمه ملکی: ۱۵ ـ ۱۶ سال بیشتر نداشتند؛ اما وقتی دیدند که تکلیف شده، غواصی یاد بگیرند و درعملیات کربلای ۴ حضور داشته باشند، رفتند و غواصی یاد گرفتند. همین نوجوانها باید در عملیات کربلای ۴ خط را میشکستند و پیشروی میکردند تا نیروهای عملکننده بتوانند به جزیره امالرصاص برسند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«محمدباقر برزگر» یکی از نیروهای غواص از گروهان یک گردان ولیعصر (عج) لشکر۳۱ عاشورا بود که در ۱۵ سالگی غواصی را یاد گرفت و درعملیات آبی ـ خاکی کربلای ۴ و ۵ شرکت کرد. وی خاطرات بسیاری از این عملیاتها و شهادت همرزمانش دارد.
یکی از خاطرات این غواص، مربوط به عملیات کربلای ۴ است. عملیاتی که وی از نزدیک شهادت همرزمانش از جمله شهید «حسن پام» را در آبهای اروندرود شاهد بود و نمیتوانست برای نجات او کاری کند.
روایت این غواص را از حضور در کربلای ۴ و شهادت همرزم ۱۶ سالهاش را در ادامه میخوانیم.
** طی ۱۵ روز شناگر ماهری شدم
من ۱۵ ساله بودم که در مهرماه ۱۳۶۵ داوطلبانه از طریق لشکر۳۱ عاشورا عازم جبهه شدم. قرار بود برای عملیات آبی ـ خاکی آماده شویم. من حتی یکبار هم داخل آب نرفته بودم. ابتدا شنا را یاد گرفتیم و طی ۱۵ روز توانستم شناگر ماهری بشوم. بعد از مدتی به ما غواصی را یاد دادند و همه مراحل را آموزش دیدیم؛ از تمرین پوشیدن لباس غواصی تا فین زدن.
در گروهان یک ۷۰ نفر بودیم که ما را به دو گروه ۳۵ نفره تقسیم کرده بودند. دوستان زیادی پیدا کردیم. یکی از دوستانم در گروهان یک، شهید «حسن پام» بود. او ۱۶ سال بیشتر نداشت و از شهر ماکو آذربایجان غربی به لشکر عاشورا آمده بود. نوجوان خیلی آرام و دوست داشتنی بود. بارها دیده بودم که نماز شب میخواند. در طول سه ماه که او را میشناختم، جز خوبی از او ندیدم.
** حمل غواصان به منطقه عملیاتی با ماشین یخچالدار
قرار بود سوم دی ماه ۱۳۶۵ آماده برای اجرای عملیات «کربلای ۴» شویم. دوم دی ماه گروهان ۷۰ نفر ما را با یک ماشین یخچالدار به نزدیکی اروندرود منتقل کردند. در این اعزام لباس خاکی تنمان بود و در داخل کیف، لباس غواصی را به همراه داشتیم. در ماشین یخچالدار که هیچ محفظهای نداشت، احساس خفگی و تنگی نفس میکردیم، اما تحمل میکردیم تا به منطقه عملیاتی برسیم.
بالاخره به منطقه مورد نظر رسیدیم. باید ۲ کیلومتر پیاده میرفتیم تا به کنار اروندرود برسیم. بعد از رسیدن به موقعیت مورد نظر، همه ما در کانال ماندیم و منتظر شدیم که آغاز عملیات را اعلام کنند. در همان کانال هر کدام از بچهها مشغول دعا و مناجات بودند. خیلی آرام باهم حرف میزدیم و نمیدانستیم چه سرنوشتی در انتظارمان است.
** شب وداع با همرزمان
همه ما این احتمال را میدادیم که در این عملیات شهید شویم. بالاخره روز سوم دی ماه اعلام کردند که عملیات همان شب ساعت ۱۰ شروع میشود. بچهها باهم وداع میکردند. همدیگر را میبوسیدند و در آغوش میکشیدند. برخی سفارش و وصیت داشتند به همرزمانشان میگفتند. حال و هوای آن شب قابل بیان نیست، اما خیلی حال و هوای عجیبی بود. کسی ما را مجبور نکرده بود. انگار یک کشش و غیرتی در وجودمان ما را وادار میکرد تا مقابل دشمن بایستیم.
حدود ساعت ۷ شب سوم دی ماه، لباسهای غواصی تنمان کردیم و ساعت ۱۰ شب وارد عملیات شدیم. ما در گروهان یک از گردان، ولی عصر (عج) لشکر عاشورا بودیم. در عملیات کربلای ۴ این گردان و گردان حبیب ابن مظاهر شرکت کرده بودند. آن شب فقط گروهان ما وارد آب شد. زیر آب حرکت میکردیم و نباید از آب بیرون میآمدیم، چون ممکن بود با کوچکترین صدا و تحرک دشمن متوجه حضور ما در اروندرود شود.
نفر اول جلو، نشسته محمدباقر برزگر، نفر اول ایستاده شهید عبدی، نفر دوم نشسته شهید ناصر نجار رسولی.
همه ما در یک ستون حرکت میکردیم. صدای شلیک آرپیجی و خمپاره میآمد. بعثیها هر چه میتوانستند آتش روی اروندرود خالی میکردند. احساس کردم از دوستانم خبری نیست. سرم را از زیر آب بیرون آوردم و دیدم پیکر همرزمانم روی آب است. باورش سخت بود. بچههایی که تا یک ساعت پیش کنار هم بودیم، به شهادت رسیده بودند.
** حسن سرش را زیر آب کرد تا عملیات لو نرود
یکی از غواصان که جلوتر از من حرکت میکرد، شهید «حسن پام» بود. حدوداً ساعت ۱۱ شب، تیر دشمن به سمت چپ او اصابت کرده بود. خون زیادی از زخمهایش میرفت. من صدای یاحسین (ع) و یا زهرا (س) او را میشنیدم.
او از طرفی بخاطر دردی که میکشید، حضرت زهرا (س) را صدا میزد؛ از طرفی هم نگران لو رفتن عملیات بود. البته آن زمان که ما در اروندرود بودیم، نمیدانستیم عملیات لو رفته است. آتش ریختن دشمن روی اروندرود هم برایمان دور از انتظار نبود.
شدت جراحت و خونریزی شهید پام، طوری بود که نمیتوانست از اروند زنده بیرون بیاید. او در آن موقعیت برای اینکه عملیات لو نرود، سرش را زیر آب کرد. بعد از چند لحظه دیدم که پیکرش روی آب آمد. در آن شرایط تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بود که پیکر را به جایی منتقل کنم تا بعد از عملیات او را به عقب بازگردانم. به همین خاطر او را به نزدیکی سیمخاردارهای خورشیدی بردم و لباسش را به سیمخاردارها بستم.
شب سوم دی ماه غواصان زیادی از گروهان یک شهید شدند و پیکرشان در آب ماند که یکی از این شهدا «وحید کاوه» بود.
** ۶ بازمانده از گروهان ۷۰ نفره
باید هر طور بود، به مسیرمان ادامه میدادیم. هوا خیلی سرد بود و شنای چند ساعته در آن هوای سرد توانمان را گرفته بود. از ستون ۷۰ نفره، فقط ۶ نفر زنده مانده بودیم. تا جزیره امالرصاص رفتیم. با توجه به اینکه عملیات لو رفته بود، نیروهای آماده در عقبه، وارد عمل نشدند و مجبور شدیم به عقب برگردیم.
** پیکر رفیق شهیدم را آب برده بود
در مسیر بازگشت خودم را به سیمخاردارهای خورشیدی رساندم تا پیکر شهید «حسن پام» را به عقب برگردانم، اما با توجه به شرایط جزر و مدی که بر اروند رود حاکم بود، آب بالا آمده بود و نتوانستم پیکر حسن را پیدا کنم. با کلی از خاطرات تلخ آن شب به عقب و موقعیت شهید قجریه برگشتیم تا خودمان را برای اجرای عملیات کربلای ۵ آماده کنیم. عملیات کربلای ۵ حدود ۶۷ روز طول کشید و این عملیات موفقیتآمیز را پشت سر گذاشتیم؛ و امروز دلتنگ آن روزهای پر از اخلاص و رفیقان شهیدم هستم.
** ماجرای پیدا شدن پیکر شهید پام و کاوه
بعد از این عملیاتها خانواده شهید پام و شهید کاوه خیلی انتظار بازگشت فرزندشان را کشیدند. چون من شهادت شهید پام را دیده بودم به لشکر عاشورا اطلاع دادم و آنها خبر شهادت و مفقودی حسن و وحید را به خانواده اطلاع دادند.
احتمال میدهم که آب پیکر شهید پام و شهید کاوه از اروندرود به سمت خلیج فارس برده بود. با توجه به اینکه بین اروندرود و خلیج فارس یک حفاظ توری قرار داده بودند، چند سال بعد پیکر حسن پام و وحید کاوه را در انتهای اروندرود پیدا کرده بودند.
شهید پام از شهرستان ماکو استان آذربایجان غربی به لشکر عاشورا پیوسته بود که یکبار هم برای ادای احترام، به دیدار مادر این شهید رفتم و نحوه شهادت فرزندش را برایش روایت کردم.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: شهید غواص شهدای غواص گردان غواصی دفاع مقدس عملیات کربلای ۴ لشکر عاشورا سوم دی ماه گروهان یک عملیات لو زیر آب ۷۰ نفر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۵۰۲۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم
گردانهای حضرت علیاصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهانهای عملکننده درگیر نبرد با دشمن شدند. در همان ساعتهای نخست درگیری تعدادی از تانکهای دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رملهای فکه آغاز شد.
به گزارش ایسنا، حسین اسکندرلو دوازدهم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۱ در جنوب تهران به دنیا آمد. در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ از اولین کسانی بود که با تصرف پادگان تسلیحاتی خیابان پیروزی تهران، به مردم کمک کرد.
پس از پیروزی انقلاب، مدتی در کمیته انقلاب اسلامی به حراست از آرمانهای مردم پرداخت و پس از آن به عضویت رسمی سپاه در «گردان ۷» پادگان امام حسین (ع) درآمد. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبههها شد و در سمتهایی چون معاونت گردان حنین، عضو شورای فرماندهی سپاه سر پلذهاب، مسئول بسیج سپاه غرب و فرمانده گردانهای سلمان، زهیر و علیاصغر (ع) به دفاع از میهن اسلامی پرداخت که در این مدت چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شد و در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ درعملیات «سیدالشهدا (ع)» منطقه «فکه» بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش به شهادت رسید.
سردار ابوالفضل مسجدی از همرزمان شهید حاج حسین اسکندرلو و مسئول روایتگری و زیارتگاههای کل سپاه در گفتوگو ایسنا، درباره لحظه شهادت این فرمانده شجاع و عملیات «سیدالهشدا(ع)» میگوید: این عملیات روز ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در پی اجرای استراتژی «دفاع غیرمتحرک» عراق به مرحله اجرا درآمد. عراقیها توانسته بودند در این زمان تا نزدیکیهای «فکه» و «تپه سبز» پیشروی کنند. اگر جلوی عراقیها گرفته نمیشد میتوانستند تا جاده اندیمشک ـ اهواز بیایند. به همین خاطر، حاج علی فضلی که آن زمان فرماندهی گردانهای لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت، تمامی فرمانده گردانها را در ساختمان نجف اشرف فرا خواند و به آنها یادآور شد که نیروی زمینی سپاه به ما تکلیف کرده است تا عملیاتی برای مقابله با پیروی دشمن انجام بدهیم.
این فرمان باید در کمترین زمان ممکن انجام میشد. از آنجایی که مدتی عملیاتی در منطقه طراحی و اجرا نشده بود تعدادی از نیروها در حال بازگشت به تهران بودند. حاج حسین، خیلی زود کسی را به راهآهن فرستاد تا بچهها باز گردند. طرح و نقشه عملیات در ۴۸ ساعت ریخته شد. در خاطرم هست که ۶ گردان از لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) برای انجام این عملیات آماده شدند. گردان «علیاصغر» به فرماندهی حاج حسین اسکندرلو، گردان «المهدی» به فرماندهی شهید حسنیان، گردان «علیاکبر» به فرماندهی برادر تقیزاده، گردان «زینب» به فرماندهی حاج خادم و گردان «قاسم» به فرماندهی غلامی آماده شدند. نیروهای حسین اسکندرلو در اردوگاه «فرات» در دزفول مستقر بودند.
گردانهای حضرت علیاصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهانهای عملکننده درگیر نبرد با دشمن شدند. در همان ساعتهای نخست درگیری تعدادی از تانکهای دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت سال ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رملهای فکه آغاز شد. در این درگیریها حدود ۹۷ تن از نیروهای گردان علیاصغر به شهادت رسیدند. با ادامه نبرد، حاج حسین نیز بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش و در گردانی که نامش با نام طفل شش ماهه امام حسین (ع) بود به شهادت رسید.
من یک سرباز به نام «شهید صالحیان» داشتم که حاج حسین بسیار با او احساس دوستی میکرد. به همین خاطر از من خواست تا صالحیان همراهش باشد. پس از شهادت حاج حسین، من از شهید صالحیان شنیدم که حاج حسین اسکندرلو شب پیش از شهادتش گفته است: «امشب شب عاشورا است، حفظ انقلاب و این منطقه خون میخواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیشمک ـ اهواز پیش خواهد آمد.»
به گزارش ایسنا، در این عملیات همچنین شهیدان «سیدمهدی اعتصامی»، «سیدمجتبی زینال الحسینی»، «اصغر کاظمی»، «علی دهقان سانیچ» و «سعید منتظری» از جمع همسنگران تخریبچی لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) در بازگشایی معبر برای رزمندگان به فیض شهادت نائل آمدند.
انتهای پیام